شبکه چهار - 29 اردیبهشت 1402

اجتهاد تمدن‌ساز" یا "خرده اجتهاد لفظی"؟("جمعیت شناسی": از "فقه منفعل" تا "فقه فعال")

روز ملی "جمعیت" - موسسه امام خمینی (آیت الله مصباح) - نشست "تغییرات جمعیتی و تحولات اجتماعی" قم ۹۲

بسم‌الله الرحمن الرحیم

محضر اساتید و فضلای محترم، خواهران و برادران عزیز سلام عرض می‌کنم.

بنده مقدماتی را در نظر داشتم که قبل از شروع اصل بحث عرض کنم منتهی زمانی که در نظر گرفته بودیم چون عملاً تغییر کرد از بخشی از عرایضم صرفنظر می‌کنم و به یکی از دو سؤالی که می‌خواستیم در این باب بپردازیم در این جلسه اکتفاء می‌کنم. نکته تازه‌ای ناگفته‌ای یا ناشنیده‌ای نیست اما از یک جهتی بسیار حساس است که در مقام نظام‌سازی باید به آن توجه کرد.

یکی از تفاوت‌هایی که بین "فقه فعال" و "فقه منفعل"، همیشه قائل بودم و هستم این است که فقه منفعل به مسائل جدا از یکدیگر و جدا از غایات اسلامی و پراکنده نگاه می‌کند و منتظر می‌نشیند تا مشکلات اجتماعی روی سرش آوار بشود و بعد منفعلانه و گاهی شرمنده در توجیه وضع موجود یا سیاست جدید شروع می‌کند توجیهات فقهی دست و پا کردن. یک مورد آن سیاست جمعیتی است. موارد متعدد دیگری هم هست که همین‌ها را می‌گوید. یعنی مثلاً فقیه و متکلّم ما، حوزه ما، بنشیند مثلاً بیرون، فضای اجتماعی، فکری، سیاسی و تمدن‌سازی، امواج چپ، سوسیالیستی مارکسیستی بیاید فضا را بگیرد بعد متکلّم ما در مباحث معرفتی، فیلسوف ما همین‌طور و بخصوص فقیه ما در عرصه نظام حق‌التکلیف شروع کند منفعلانه در برابر چپ، از اقتصاد اسلامی، از فلسفه تاریخ اسلامی و این قبیل سخن گفتن. یا لجبازانه؛ به این معنا که هرچه که تو می‌گویی باید ضد آن را بگویم ولو درست باشد ولو بعضی از آیات و روایات ما هم همین را تأیید کرده باشد. بعد دوره لیبرال سرمایه‌داری و توسعه لیبرال سرمایه‌داری می‌رسد شروع کنید یک فقه و کلام مناسب با سرمایه‌داری عرضه کردن! باز برخورد گزینشی با آیات و روایات و با فتاوی که بله آقا ما هم همین را می‌گوییم این‌جوری است! یک مرتبه بخشی از منابع دین حذف شود و به حاشیه برود آن بخشی که منافات دارد با این گفتمان پیش‌رونده و حاکم، و یک بخش‌هایی که با آن سازگار است برجسته بشود کاریکاتوری بیش از آنچه که هست. راجع به موسیقی، راجع به سینما، راجع به اقتصاد، راجع به سیاست خارجی، ما این واکنش‌ها را این‌طوری در مسائل مختلف می‌بینیم. یک دوره‌ای یک حکم شرعی قطعی ضد ارزش می‌شود برای این که جایگاه و هندسه آن حکم درک نشده است، که این پاسخ این سؤال نیست پاسخ یک سؤال یا مسئله دیگری است اگر به موقع و در جای خودش طرح بشود احتیاج به شرمندگی ندارد مشکلات را حل می‌کند، بن‌بست می‌شکند. و اگر نابجا مصرف شد و طرح شد، چون آن جواب این سؤال نیست تو شرمنده و منفعل می‌شوی یا می‌خواهی متصلّبانه یا به اصطلاح اصول‌گرایانه برخورد کنی در دام تحجّر و لجاجت می‌افتی و با واضحات عقلی درگیر می‌شوی حتی گاهی با مسلّمات شرعی درگیر می‌شوی چون نمی‌خواهی ببینی.

یک موردش هم همین سیاست جمعیتی است. خیلی دقت کنیم که این تصور در افکار عمومی بوجود نیاید که مثل این که دین و شریعت آن‌قدر بی‌در و پیکر و سیال است که هر دوره‌ای هر چیزی را می‌شود به آن نسبت داد آن هم بطور قاطع و صددرصدی! این خیلی چیز خطرناک است. یک دوره گفتیم که «الاسلام یقول» که همه بچه‌دار بشوید. یک دوره فتوا و آیه و حدیث و رسانه‌ها که آی بچه نیاورید اسلام طرفدار تهدید نسل است و این قبیل. باز یک مرتبه جمعیت‌شناسان و سیاسیون و اقتصادیون گفتند جمعیت دارد پیر می‌شود ایران 20 سال دیگر یک ایران زِوار دررفته است که کودکستان‌ها و مدرسه‌ها باید خانه‌های سالمندان بشود. باز فرمان آن برگشت. با جامعه و افکار عمومی درست صحبت کنیم. اسلام حکم ذاتی اولی قطعی به نحو مطلق در مورد جمعیت ندارد. یعنی هر دو دسته آیات و روایات هم به نفع تکثیر جمعیت داریم و هم به نفع تهدید جمعیت یعنی محدودسازی و کنترل نسل. هر دویش هم اسلام است به جامعه درست منتقل کنیم که اسلام در این باب به عناوین اولی و به عناوین ثانوی و به جهات مختلف قضیه توجه دارد یعنی یک برخورد تدبیری است. اصلاً همین که موافق و مخالف در دو مقطع استدلال‌هایی که می‌آورند شما دقت بفرمایید همه این‌ها به عناوین ثانوی برمی‌گردد. مثلاً یکی یک زمان می‌گوید اگر جمعیت زیاد بشود مثلاً گرسنه می‌مانیم مشکل مسکن و مدرسه را نمی‌توانیم کنترل کنیم از دست‌مان در می‌رود! این با اصل جمعیت مشکل ندارد با بعضی از لوازم جمعیت زیاد، آن هم بر اساس بعضی از پیش‌فرض‌ها دارد داوری می‌کند. از این طرف وقتی می‌گوییم جمعیت وقتی پیر بشود ما در آینده مشکلات خواهیم داشت. در جغرافیای سیاسی، تهدید می‌شویم جامعه وقتی پیر بشود تولید پایین می‌آید بیماری بالا می‌رود و... پس باز هم شما راجع به عوارض یک سیاست جمعیتی دارید صحبت می‌کنید دارید استدلال عقلی، عرفی، معنوی و مادی می‌آورید و همه این استدلال‌ها می‌تواند اسلامی باشد یا نباشد؟ یعنی با مبانی، غایات و مبادی و جهت‌گیری‌های اسلامی در جهت انسان‌شناسی، در جهت تعلیم و تربیت، در جهت مدیریت جامعه و تمدن‌سازی می‌تواند سازگار باشد یا نباشد. این تصور که اسلام یک چیزی است که هر وقت فرمانش را به هر سمتی که بخواهیم کج می‌کنند، می‌خواهد صلح کنند امام حسن(ع) را دارند! بخواهند جنگ کنند امام حسین(ع) را دارند! امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) مصرف می‌شوند هر دو ابزار هستند! می‌خواهیم جمعیت را کم کنیم یک دسته از آیات و روایات را می‌خوانند، می‌خواهند زیادش کنند باز یک دسته از آیات و روایات دیگر را می‌خوانند. انگار آن‌ها نسخ شده! نه آقا. هر دو دسته آیات و روایات هست. هر دو دسته مصالح وجود دارد. به هر دوی این‌ها باید توجه کرد، اولویت‌ها در شرایط مختلف تغییر می‌کند. چون همین استدلالی که می‌کنید همین استدلال ده سال پیش هم معنی داشت، بیست سال پیش هم به لحاظ نظری، این استدلال‌ها سر جایش بود. یک اتفاقی بیرون می‌افتد همین تعبیری که ما یک دوره‌ای تشخیص دادیم اقتضائات اسلامی و مطالبات اسلامی با کنترل جمعیت سازگار است گفتیم. بخاطر یک مصلحت بیرونی. بعد یادمان رفت بگوییم زمان این تمام شد، منحنی جمعیت از خطی که باید می‌رسید رسید عبور هم کرد، باز برگردیم. چون ما این‌جا همه‌مان طلبه هستیم داریم بحث طلبگی و نظری و فقهی و کلامی، قرآن و حدیث می‌کنیم خیلی حواس‌مان باشد و آن نکته اولی که من می‌خواستم راجع به آن بیشتر صحبت کنم فرصت نیست این است که چگونه می‌توان یک سیاست جمعیتی را به اسلام نسبت داد؟ این سؤال اول.

چگونه می‌توان یک سیاست جمعیتی را به اسلام نسبت داد؟ به قرآن و سنت نسبت داد؟ متد این چیست؟ همه‌جانبه‌نگری، م تدولوژی شفاف، تفاوت بین فتوا و حکم، مسئله مناطات نفس‌الامری احکام یک طرف، عناوین ثانوی یک طرف. و الا یک آیاتی را یک وقتی می‌خوانیم و یک وقتی نمی‌خوانیم. خب برای چی؟ آن دو دسته آیات همه در یک زمان هست روایات آن هم همین‌طور است. یک جا قرآن می‌فرماید که «...یُغنِهِمُ اللَّهُ...» (نور/ 32)؛ یک جا به تعبیر دوستان می‌فرماید «فاستغفر» فشار جنسی روی شماست خودت را کنترل کن. یک جا تعابیر مختلف که چگونه یک معیشت ضنک، «...مَعِیشَةً ضَنْکًا...» (طه/ 124)؛ بوجود می‌آید؟ چه عوامل مادی و چه عوامل روحی دارد؟ یک جا بحث تدبیر است، بحث عدالت اجتماعی است، بحث تعلیم و تربیت است. خب همه این‌ها در مورد فرزند آمده است. ما در روایات داریم که فرزند زیاد مشمول یک نفرین است. روایاتی هم داریم که دعا می‌کند خدا به تو بچه زیاد بدهد. خب هر دویش هست، هر کدام در جای خود، این‌ها یک هندسه‌ای است. کجا در چه مورد؟ در پاسخ چه سؤالی و چه مشکلی این عبارت است؟ آن یکی در پاسخ به چیست؟ این همه جانبه دیدن و تفکیک مسائل زمان و مکانی، هم زمان و مکان صدور روایت و نزول آیه، هم زمان و مکان تطبیق امروزی ما بر مشکلات و مسائل. فقه منفعل، حوزه منفعل می‌نشیند مصیبت مثل آوار روی سرش خراب شود بعد شروع می‌کند برای آنچه که دیگران می‌گویند یا نهادسازی‌هایی که خارج از تمدن اسلامی بر تمدن اسلامی تحمیل شده، چه خوب و مشروع آن، چه بد و نامشروع آن، شروع می‌کند توجیه مذهبی بافتن!

فقه فعال، حوزه نظام‌ساز و تمدن‌ساز به موضوع کار دارد، به حکم کار دارد، به مفهوم و به مصداق کار دارد، به شبهات مفهومی و مصداقی کار دارد، به شبهات حکمی و موضوعی، به همه این‌ها کار دارد. یک وقت نشستید در یک اتاقی منتظر هستید که بیایند بگویند مسئلهٌ! از شما سؤالی بکنند بعد بگویید من یکی دوتا آیات و روایات دیدم بر اساس آن‌ها جائزٌ، أن لا! این جایز است یا نیست؟ مشروع است یا نیست؟ یک وقتی این‌طوری نیست. کسی فقیه راجع به سیاست جمعیتی می‌تواند حرف بزند که ابعاد مختلف قرآن و سنت را بررسی کرده باشد، انواع مصالح و مناطات را و مفاسد را در وجوه مختلف قضیه دیده باشد در حالی که با برخی از آقایان در همین سیاست جمعیتی مواجه شدم کلاً یک روایت، دوتا روایت شنیدند همه‌اش همان را می‌گویند به نظرم آن را هم در منبرها شنیدند. در حالی که ما ده‌ها حدیث داریم که این‌ها به شقوق مختلف قابل تقسیم هستند. اجتهاد می‌خواهد. این تازه در مقام فتوا در حجره دربسته است.

در مقام حکومت، وقتی مرکز و عاصمه تشیع امروز در دنیا، کرسی فقه اجتماعی، فقه سیاسی، فقه اقتصادی، فقه جمعیت، کرسی فقه رسانه، فقه سینما، این مشکلات واقعی که در جامعه هست، وقتی توضیح‌المسائل‌ها طوری نوشته می‌شود که جوان‌های ما نمی‌توانند از رو بخوانند معنی آن را نمی‌فهمند. یعنی از وقتی که در زمان صفوی اولین رساله فارسی نوشته شده، مخاطب توضیح المسائل طلبه سر درس خارج فقه نیست که حواشی و تعلیقات بر عروه و شرایع را ترجمه کنید و ماده ماده بنویسید. نمی‌دانید که سبک زندگی از توی رساله باید بیرون بیاید. یک بخشی بُعد عبادی و فردی است و یک بخش مهمی از آن هم مسائل زندگی است. نصّ فارسی آن، اولویت‌بندی‌هایش.

فقه منفعل، فقه جمعیتی، فقه رسانه، فقه سیاسی، فقه بانک ندارد. دهه چهارم قدرت و ظرفیت نظام‌سازی ندارد. کرسی خارج قضا که مسائل واقعی که الآن در دادگاه‌های کشور گرفتار آن هستند به آن‌ها جواب بدهید جدا جدا آقایان مورد به مورد باز فتوا می‌گیرند! انگار قبل از انقلاب است. اصلاً نظام‌سازی یعنی قرار نیست سر هر مسئله‌ای، چگونه شیعه می‌تواند رویه قضایی در مسائل مختلف بسازد؟ حالا ما در مورد سیاست جمعیتی داریم بحث می‌کنیم.

فقه فعال، حوزه نظام‌ساز، حوزه‌ای است که قبل از این که فشار جمعیت بیاید بگوید آی پیر شدیم آیات و روایات تولید مثل را بخوانید. یا خانه کم شده، گرانی و تورم زیاد شده، مدرسه نداریم، آی شروع کنیم آیات و روایات را ضد جمعیتی را بخوانیم! این یعنی برای نظام‌سازی استراتژی ندارد. حوزه‌ای که از ابتدا وجوه مختلف را ببیند، آیات و روایات مختلف را ببیند، در مقام افتاء جامع نگاه کند و در مقام حکم و نظام‌سازی و حکومتی واقعیت‌های اجتماعی را درست ببیند و پیش‌بینی کند که باز 15 سال دیگر چه اتفاقی می‌افتد؟ که باز دوباره 15 سال دیگر حرف‌تان را عوض نکنید. از الآن ما بفهمیم چه اتفاقاتی بیفتد، سیستم بفهمد، نظام و فقه نظام‌نساز، و حوزه‌ای که مسائل را پراکنده و فرعی، مسئلةٌ مسئلهٌ می‌بیند! مسائل نمی‌بیند و لذا حل‌المسائل ندارد، مسئلهٌ فی فرعٌ جواب همان را می‌دهد! منفصل کردن اجزای حقیقی ارگانیزم جامعه، این‌ها را از هم جدا دیدن، مُثله کردن سیستم است. یک فتوای و یک حکم، یا اصلاً یک قانون در نظام مثلاً گمرک ارتباط دارد با یک قانون دیگر در حوزه رسانه، با یک سیاست دیگر در حوزه بانک و با یک مسئله‌ای در حوزه تعلیم و تربیت، این‌ها با هم ارتباط دارد ولی به این ارتباط توجه نداریم. بعد جدا جدا برای این چهارتا فتوا حق داری بدهی اما چهارتا حکم حق نداری بدهی چهارتا فتوا می‌توانی بدهی اما چهارتا حکم نمی‌توانی بدهی. ما چگونه چهارتا فتوایی که فقط ناظر به درک نظری مسئله است این چهارتا را بینیم و از درون آن‌ها یک حکم بیرون بیاوریم که اجزای سیستم ما همدیگر را خنثی نکنند. آن‌هایی که در مسائل جمعیتی اصالت دارد کدام است؟ حکم مطلق اولی اسلام، ازدیاد جمعیت است یا محدودسازی جمعیت است؟ بعضی از شاخص‌هایی که شارع مقدس نظر داشتند در سیاست جمعیتی از دو بُعد، - چون فرصت من محدود است - من فقط بعضی از این آیات و روایات را خدمت شما عرض می‌کنم.

یک نکته، مقدمه سومی هم این‌جا بگویم لازم است. گاهی وارد مسائل فروع می‌شویم در حالی که در اصول تعیین تکلیف با خودمان و با رقبای‌مان و با مخالفین‌مان نکردیم. مثلاً یکی از خطاهایی که رایج است این است، در مباحث حقوق بشر، مسائل حقوق اقتصادی، حقوق سیاسی، اخلاق، مسائل حقوق و اخلاق جنسی و از این قبیل مسائل، ما تا کجا می‌توانیم در فروع مستقل از اصول با مخالفین وارد بحث بشویم؟ یعنی کسانی که در حوزه احکام و اخلاق مثلاً جنسی یا بحث خانواده یا همین مسئله جمعیتی، می‌گوید به نظر ما جمعیت اصلاً در مورد مسئله زاد و ولد هیچ نوع نظارتی نباید باشد یا باید باشد. خب چرا نباید؟ و چرا باید؟ این را باید بپرسیم نباید زودی بگوییم شما می‌گویید باید؟ اتفاقاً ما هم می‌گوییم باید! یا شما می‌گویید نباید؟ ما هم می‌گوییم نباید. درست است که ما و شما می‌گوییم باید یا نباید ولی ما به دو دلیل می‌گوییم باید. دوتا استدلال داریم. اصلاً انسان‌شناسی من و تو وقتی با هم فرق کند... اصلاً مبنای انسان‌شناسی یک کسی این است که ما در این عالم برای لذت بردن آمدیم که یک حالی بکنیم و برویم. بعدش هم نیستیم یا اگر هم باشیم ما هیچ نوع مسئولیتی در مورد بعد آن نداریم و هیچ نقشی نداریم! از این راجع به احکام و اخلاق جنسی بپرس، به شما چه جوابی خواهد داد؟ حتماً احکام و اخلاق جنسی‌اش با شما متفاوت می‌شود اگر گفتی این عالم مبدأ و معادی دارد ما از این عالم در حال عبور هستیم ما در مورد تصمیمات‌مان حتی این که چندتا بچه بیاوریم و نیاوریم و بعد با بچه‌ها و خانواده‌هایمان چگونه معامله کنیم و چه موضعی بگیریم ما مسئولیت داریم، سعادت و شقاوت دخالت دارد. ممکن است با این دوتا مبنا هر دو در یک مورد جواب مشابه بدهیم، این پاسخ‌ها ظاهراً مشابه است نه واقعاً. البته مشترکاتی دارد. ممکن است جواب متضاد بدهیم، متفاوت یا حتی متضاد و متناقض بدهیم. باز باید روشن بشود که چرا؟ مثلاً دعوت به التذاذ جنسی در اسلام حتماً هست. از آن طرف روایات صریحی که التذاذ جنسی به عنوان یکی از نقاط ضعف اخلاقی انسان شمرده می‌شود حتی کسانی که دنبال تجربه‌های جنسی متعددی هستند لعن می‌کند. می‌فرماید «لعن‌الله ملعون ملعون الذواقات و الذوّاقون» چه با ظاهر شرعی به اسم متعه و ازدواج، چه با ظاهر غیر شرعی، اصل ذوّاقیت یعنی این که مسئله لذت جنسی، لذت‌چرانی جنسی این به عنوان یک هدف در زندگی‌تان تعریف کنید نه به عنوان یک وسیله و ابزاری در خدمت تعادل زندگی. خودش یک هدف و یک برنامه بشود. کجا پیامبر(ص) ذوّاق جنسی را لعن می‌کند؟ مردان و زنانی که با مردان و زنان متعددی می‌خواهند تجربه جنسی کنند. کجا دعوت می‌کند و می‌فرماید «ألّذ الاعمال» است. می‌فرماید لذت‌بخش‌ترین عملی که در دنیا برای بشر است این است. خب اگر کسی فقط این را ببیند مکتب پورنو می‌شود، این چطور دینی است؟ کو معنویت؟ کو تقوا؟ کو آخرت؟ کو عفّت نفس؟ روی جزئیات مسائل جنسی حرف می‌زند. یک جا چنان از مسائل جنسی پرهیز می‌دهد و چنان خط قرمزهای محکمی می‌کشد که فکر می‌کنید از ریاضت بودایی دارد با ما حرف می‌زند. این که ما چگونه تفکر اسلامی را به عنوان یک هندسه کامل ببینیم و بطور عقلانی قطعات این پازل هر کدام کجا قرار بگیرند؟ جای دیگری قرار نگیرند، جای خودش قرار بگیرند. آن دسته از روایاتی که دعوت جنسی می‌کند جواب به چه کسانی است؟ جواب به آن‌هایی است که فکر می‌کنند زندگی معنوی زندگی رهبانی است. این‌جایی که دعوت به تقوای جنسی و حفظ و حد نگه داری می‌کند کجاست؟ خطاب به آن‌هایی که فکر کردند دین ابزار یک اصالت لذت با امضای مذهب است. سیاست جمعیتی هم همین‌طور است. ما مبانی‌مان باید روشن باشد که با چه کسانی سر مبانی بحث داریم دیگر سر مبانی بحث نکن اول سر مبنا بحث کن. آقا تعریف تو از انسان یک چیز دیگر است و تعریف ما یک چیز دیگر است. شما تعریف‌تان از زندگی، از مرگ، سعادت، شقاوت، با من فرق می‌کند من چگونه می‌تواند با تو، وقتی انسان من با انسان تو دوتا موجود کاملاً متفاوت و گاهی متناقض هستند چطوری می‌توانم ما و شما راجع به سعادت و شقاوت انسان به اتفاق نظر برسیم؟ یک چیزی را ما در آن سعادت می‌بینیم ولی شما شقاوت می‌بینید. می‌گویید این بدبختی است و یک جا هم برعکس است. شما در آن مبنا،‌ شهادت، ایثار، انفاق، فداکاری، اینها را جزو عقلانیت نمی‌بینید می‌گویید این آدم احمق است این کارها را می‌کند. طبق این مبنا این عاقل است و تو دیوانه‌ای. حضرت امیر(ع) در نهج‌البلاغه می‌گویند اگر دنیا به مجاهدین و مؤمین یک جوری نگاه می‌کنند و می‌گویند «قَدْ خُولِطُوا...» این‌ها قاطی کردند دیوانه‌اند، آدم عاقل که این کارها را نمی‌کند. منافع خودش را این‌طوری به خطر نمی‌اندازد! یعنی چه روزه؟ نماز؟ حجاب؟ ایثار؟ انفاق؟ جهاد؟ شهادت؟ این‌ها یعنی چی؟ یعنی چه من کار کنم بدهم یکی دیگر بخورد؟ «قَدْ خُولِطُوا» این‌ها قاطی کردند. برای این که راست می‌گوید با آن مبنا او قاطی کرده با مبنای این هم تو دیوانه‌ای. قرآن می‌فرماید که در دنیا اهل دنیا به اهل آخرت می‌خندند به آن‌ها بگویید روزی خواهد رسید که ما به شما بخندیم. امروز با این مبانی مادی شما باید به ما بخندید ولی با مبادی الهی ما باید به شما بخندیم.

من این جامعیت احکام اسلام و ارزش‌های اسلامی را که از بیرون کل آن را ببینیم هر کدام در جای خود، گزینشی برخورد نکنیم، افراط و تفریط نکنیم، دین را بیش از اندازه تابع اقتضائات بیرونی سیال نکنیم، بگوییم اسلام هم به جغرافیای سیاسی و نقش جمعیت در آن کار دارد چنان که پیامبر(ص) یک جا می‌فرمود زاد و ولد کنید. پیامبر(ص) در جنگ می‌فرمود که محاسن‌تان را رنگ کنید پیران جوان به نظر برسند. یک جا فرمودند موقع احرام، حوله احرام را یک جوری بیندازید که شانه و بازوهایتان دیده شود نه در وقت اعمال شرعی، در غیر آن، یک جوری بیندازند که ببینند، گردن کلفت‌هایتان ببینند که این‌ها چه پهلوان‌هایی دارند. خب این یعنی به همه این مسائل دارد توجه می‌شود. یک نیازهای حقیقی در فرد و جامعه هست، استعدادهایی هست، جوانب مختلف مسئله هست، دنیایش هست، آخرتش هست، بُعدی سیاسی دارد، اقتصادی دارد، تربیتی دارد، خب همه را باید با هم ببینیم و بعد بین این مصالح و مفاسد ضرب و تقسیم باید کرد همان باب تزاحم، اهمّ و مهم، همان که امام(ره) به نام ولایت مطلقه مطرح می‌کند این به معنای نسخ احکام و تعطیلی احکام نیست بلکه به معنی مهندسی احکام است. معماری احکام است. احکام را نباید نسخ کنیم اما می‌توانیم اجرای یک حکم را بخاطر یک حکم دیگری و بخاطر یک ضرورت مهم‌تر اجرای آن را موقتاً به تعویق بیندازی بگویی الآن این از آن مهم‌تر است. خب این مسئله تشخیص اهمیت در مسئله سیاست جمعیتی هم کاملاً دخالت دارد. یک مسئله کاملاً عقلانی است منتهی عقل با اهداف ربّانی، نه عقل با اهداف مادی و ماتریالیستی. عقل در محاسبه، در جهت ارزش‌های سکولار نه، محاسبه در جهت ارزش‌های توحیدی. آن وقت ما این‌جا نه متصلّب و لجباز و متحجّر می‌شویم که بگوییم حرف مرد یکی است! اتفاقاً این‌جا حرف نامرد یکی است! برای این که اگر آدم واقعاً بخواهد درست با مسئله برخورد کند و صادقانه باشد باید ببیند هر مقامی چه اقتضائی دارد؟ به نام اصولگرایی رفتن به سمت تحجّر و لجاجت، و به نام نواندیشی دینی، زدن ریشه محکمات شریعت، این هم یک خطر مهمی است که ما در مسائل شبه روشنفکربازی‌ها خیلی داریم. یعنی یک تعریفی از نواندیشی دینی ارائه بشود که مبنا را بر تطبیق دین بر بی‌دینی و بر سکولاریزم قرار بدهد این یک جریان فکری اسلامی نیست، خیرخواه اسلام نیست، این یک تقلّب است. یک تقلّب معرفتی است. همه تلاش این طرز فکر در این 30 و چند سال که ما دیدیم تحت این عنوان که ما می‌خواهیم مدرن فکر کنیم و مذهبی هم باشیم در جهت بازسازی پارادایم‌های به قول خودشان درون سنت دینی در جهت سازش با مفاهیم در واقع غیر دینی و سکولار است یعنی با ادبیات مذهبی نگاه مادی را حاکم کردن، به سیاست جمعیتی و هر سیاست دیگری. چه سیاست خارجی، سیاست داخلی، این می‌خواهد جوهر فکری لائیک را در قالب مفاهیمی مثل بحث جمعیت، حالا یا کنترل جمعیت یا غیره از آن، و بحث آزادی حقوق بشر، حقوق زن، جهانی شدن، رابطه ملت – دولت، توسعه، حقوق سیاسی، حقوق مدنی و این قبیل مسائل جاری کند و یک تعریف دنیامحورانه مادی را از دین‌ورزی تئوریزه کند که بنیاد سکولار و پوشش دینی دارد. بنیان مادی و پوشش معنوی و مذهبی دارد. علم کلام، ببینید چه کلام چه فقه، هیچ کدام از این‌ها خالی از گفتمان انتقادی نبودند بخصوص فقه شیعه و کلام شیعه که مدام در حال بحث بر سر همه چیز بوده است البته یک دوره‌های تعطیل و رخوت هم پیش آمده است ولی این جریانی که تحت عنوان نواندیشی با قانون مذهب آمد که از جمله در مسائل سیاست جمعیتی و مسائل دیگری مربوط به خانواده، زن، مرد، مسائل جنسی، اخلاق جنسی، حقوق جنسی - از جمله به بحث ما الآن این‌ها مربوط است چیزهای دیگر هم هست – وارد شد تحت تأثیر الهیات جدید مثلاً مسیحی، و بطور خاص شاخه پروتستان و شاخه لیبرال پروتستان الهیات مسیحی که یک تلفیقی از خرافات سنت کلیسایی است و ایده‌ها و ایدئولوژی‌های سکولار و معرفت‌شناسی‌های مادی یا شکاک، این مفاهیم را بیاورد در عرصه مفاهیم کلامی – فقهی این‌جا داخل کند در مسائل کلامی مثلاً تحت عنوان کلام انتقادی، نومعتزلی، یا تحت پوشش بحث‌های فلسفه دین و این قبیل، و هدف استحاله دین باشد که در جهان عرب و جهان سنی که فکر اشعری حاکم است آن‌جاها بیشتر جنبه کلامی پیدا کرد در جهان شیعه بطور خاص در ایران که جنبه‌های شیعی و فلسفی و عقل‌گراتری دارد بیشتر جنبه فلسفی پیدا کرد که در حوزه فلسفه دین و مباحث وارد شد. توجه به این قضیه باید داشت.

ما سر هر مسئله فرعی و حکمی بخواهیم وارد بحث بشویم به نظر من ابتدا تعیین تکلیف بر سر مسائل اصولی بکنیم یعنی هیچ بحث فروع جدا از اصول نباید صورت بگیرد. اگر پیشفرض‌های ما را در اصول عقاید مخاطب قبول دارد بعد بیاید راجع به فروع و احکام فقهی بحث کند و الا آن وقتی می‌گوید آزادی الف یا حق ب، آن دارد با یک مبنا و یک تفسیری از زندگی و انسان دارد می‌گوید که در آن تفسیر این منطقی است. درست است. با نگاه اصالت لذت به دنیا، همجنس‌بازی جزو حقوق بشر است! خودکشی هم جزو حقوق بشر است! ارتداد هم یک حق است! حق ارتداد. با نگاه توحیدی وقتی به مسئله نگاه می‌کنید می‌بینید آن چیزی که آنجا حق است این‌جا ضد حق است. این‌ها جزو حدود بشر است نه جزو حقوق بشر. باز یک حقوقی این‌جا پیدا می‌شود که اینها در رأس حقوق بشر است مثل حق تکامل، حق توحید. ولی در آن نگاه، آن نوع انسان‌شناسی این‌ها جزو حقوق بشر نیست اصلاً مطرح نیست حتی در جهت آن بخواهید اقدام کنید باید مخالفت بشود.

من یک نمونه از این قضیه را عرض کنم. مباحث عشق و خانواده. چون یکی از چیزهایی که در برابر زاد و ولد به عنوان یک موضع حمایت از حقوق زن، نگاه فمینیستی خاصی در غرب مطرح کردند این تفسیر بود که خانواده و بچه‌داری یک غل و زنجیری به دست و پای زن است! این همان ایدئولوژی خشونت مردانه است برای کنترل زن و نگه داشتن او در خانه که از نظر این‌ها زندان است. خب یک اتفاقات تاریخی در غرب افتاده است. مردان به زنان ستم کرده‌اند و می‌کنند. شبیه این اتفاق در جوامع ما هم می‌افتد که ربطی به اسلام ندارد یعنی در جوامع اسلامی هم مردانی به زنانی ستم می‌کنند و بسا به نام مذهب ستم می‌کنند یک چیزی شنیده اذن شوهر! یک چیزی شنیده اطاعت از شوهر! یک چیزی شنیده اذن خروج از خانه! یک مرتبه از داخل این‌ها یک دیکتاتوری و یک زندان گوآنتانامو درست می‌کند! زن از آن طرف یک چیزی به نام حق نفقه و این که من طبق فقه وظیفه کار کردن ندارم و... این که ما به احکام اسلام در حوزه خانواده و رابطه زن و شوهر و رابطه والدین و فرزند ابعاد کاریکاتوری می‌دهیم، برادران و خواهران این‌ها برای ما مصیبت درست می‌کند. سرهایمان را زیر برف می‌کنیم 30 سال دیگر عین بعضی از کشورهای غربی خواهیم بود! 40 سال دیگر عین آن‌ها خواهیم شد! فقه فعال و حوزه تمدن‌ساز، حوزه‌ای است که مسائل حل شده را مدام ننشیند حل کند! آقای مطهری(ره) می‌گفت اغلب این‌طوری هستند می‌نشینند مسائل حل شده را حل می‌کنند الأقوی را می‌کنند الأحوط! الأحوط را می‌کنند الأقوی! این شده اجتهاد. اجتهاد یعنی برو مسائل حل نشده را حل کن و شما امروز در نظام‌سازی مسئله حل نشده دارید یکی از آن‌ها مسائل جمعیتی است. در همین مسئله جمعیت هنوز سؤالاتی است که قابل طرح است ولی ما اصلاً به آن فکر نمی‌کنیم هیچ جا طرح نمی‌شود. حالا بگذاریم ده سال دیگر یک مصیبت دیگری سر جامعه بیاید بعد مثلاً نظام یک چیزی اعلام کند بعد دوباره ما بگوییم ای علما وا اسلاما! یک روایت پیدا کردیم! این همه آیات و روایات هست چرا سراغ این‌ها جامع، اجتهادی، نظام‌سازانه، تمدن‌سازانه نمی‌روید؟ حوزه ما کلاً در مباحث فقه و اصولش با چندصدتا آیه و حدیث سروکار دارد کل اسلام آن‌هاست! که این‌ها بخش کوچک قرآن و حدیث است. سراغ قرآن و حدیث نمی‌رویم یا می‌رویم اما بدون عقل می‌رویم یا با عقل می‌رویم ولی عقل انتزاعی در حجره، کاری به نظام‌سازی و مشکلات بیرون نداریم. از فروپاشی خانواده در غرب حرف نزن، از فروپاشی خانواده در ام‌ّالقرای جهان اسلام حرف بزن. ببینید مشکل چیست؟ مشکلات حقوقی چیست؟ چرا به نام فقه اسلام و نظام قضایی اسلام در بعضی از خانواده‌ها دارد به مرد ستم می‌شود و در خانواده‌هایی دارد به زن ظلم می‌شود؟ ظلم بیّن، چقدر زن‌ها بی‌پناه و چقدر بچه‌ها آواره بخاطر قوانین غلط که خیلی‌هایش ترجمه از قوانین غربی است و اجتهادهای شخصی پراکنده که معلوم نیست چی به چی هست کجاست! این‌جا باید ده‌تا کرسی خارج فقه و کرسی نظریه‌پردازی فقهی باشد که در همین مؤسسه و جاهای دیگر، این مؤسسه استثنائاً یکی از جاهایی است که انصافاً من این‌جا باید از شخص آیت‌الله مصباح نام ببرم به عنوان یکی از معدود کسانی که حقی به گردن ایشان بود ادا کرد. با تمام وجود در صحنه نظریه‌پردازی در عرصه‌های مختلف آمد و انشاءالله خداوند به ایشان طول عمر بدهد و صحت و سلامت باشند که برکات و خیرات ایشان در عرصه نظری ادامه پیدا کند و ما صدتا مصباح اقلاً... حالا صدتا که می‌دانیم نمی‌شود شوخی است. گفتند آمریکا در چه فکری است ایران پر از بهشتی است بعدش هرچه گشتیم دیگر بهشتی ندیدیم. گفتند مطهری را کشتید کجا نشستید صدتا آمد ولی ما هرچه گشتیم مطهری دیگری پیدا نکردیم این مصباح هم می‌روند نمی‌دانم چه کسی جای این‌ها را بگیرد و واقعاً می‌خواهیم چه کار کنیم! ولی اگر این‌جا عاصمه تشیع است باید صدتا کرسی فقه و کلام و انواع فلسفه‌های مضاف باشد بحث‌های دقیق طلبگی با همان دقت امثال مطهری و بهشتی و مصباح، و اینها بنشینند راجع به این مسائل فکر کنند، حرف بزنند، اجتهاد کنند، بحث کنند، سوالات طرح نشده را خودشان طرح کنند. یک نهادهایی باید در جامعه تأسیس بشود، فقه فعال منتظر مواجهه منفعلانه با نهادهای تأسیس شده فقط نمی‌ماند. البته آن هم بخشی از فقه حتماً هست، بخشی که شما باید بایستید مسئله‌ای طرح بشود بپرسند شما جواب بدهید اما یک بخشی هم وقتی می‌خواهید تمدن‌سازی کنید این است که تو به عنوان فقیه بگویید اگر می‌خواهید نظام‌سازی اسلامی در این شرایط بکنیم الآن 5تا نهادسازی باید در جامعه بکنیم که نیست برای تقویت ارزش‌های اخلاقی اسلام، برای تقویت خانواده، ‌برای حفظ چی و چی. خب این مسائل چه زمانی و چه کسی و کجا می‌خواهد انجام بدهد؟

یک نگاه مادی در آن‌جا بوجود آمد که به زن به نام مذهب یا به نام غیر مذهب ستم می‌شد و زن غربی دستگیره‌ای برای دفاع دینی از حقوق خودش نداشته، بعضی‌هایشان هم اگر می‌داشتند سراغش نمی‌آمدند ولی بعضی‌هایشان اگر بود سراغش می‌آمدند. شما فمینیست انجیلی در غرب دارید. فمینیست هستند ولی کاملاً مذهبی و معنوی هستند و طرفدار نهاد خانواده است. از خانواده دفاع می‌کند و می‌گوید نهاد خانواده دژ دفاع از کرامت و حقوق زن است و مردان می‌خواهند خانواده را خراب کنند نمی‌خواهند مسئولیت بچه را بپذیرند مدام می‌خواهند با زنان متعدد رابطه برقرار کنند حالا بچه درست شد یا نشد کاری ندارد او پی کارش می‌رود! و اسلام زنجیری به گردن مرد انداخت و اسم آن را حق حضانت گذاشت ولی در واقع تکلیف حضانت است برای این که مردم مدام بچه پس نیندازد سرش را پایین بیندازد و برود. بفهمد که هر بچه‌ای که به دنیا می‌آید مسئولیت حقوقی و اقتصادی‌اش با پدر است این‌طوری نیست که چون در تمام دنیا، ‌می‌دانید این چیزهایی که به عنوان تجاوز به حقوق زن می‌گویند همه این‌ها تجاوز به مرد است. مثلاً می‌گویند حجاب زنان تجاوز به حقوق زن‌هاست! نخیر این تجاوز به حقوق مردهاست چون چه کسانی می‌خواهند زنان بی‌حجاب در خیابان‌ها راه بروند؟ مردان فاسد! حجاب کنترل مردهاست نه محدودسازی زن محدودسازی مرد است. حق حضانت کنترل مردهاست. برای این که مرد سراغ زنان متعدد نرود آن‌ها را باردار بکند و بچه‌دار کند بعد سرش را پایین بیندازد و سراغ یک زن دیگر برود. چون برای تولید فرزند مرد که زحمتی نمی‌کشد تمام بار این بچه روی شانه‌ها و وجود زن است. که حضرت رضا(ع) می‌فرماید زن هوای تنفسی خودش را، و آفتاب را بر سایه ترجیح می‌دهد برای این که بچه‌اش آفتاب نبیند. گرسنگی و تشنگی را مادر تحمل می‌کند تا این بچه تحمل نکند. خطر را می‌بیند و 9 ماه همه وجودش را در اختیار او گذاشته و بعد از آن باز دو سال عصاره وجودش را به او می‌دهد و تا آخر عمر اوست. اسلام می‌خواهد از این زن و از این مادر و کرامت زن حمایت کند. بعد می‌گویند حق حضانت علیه حقوق زن است! حق حضانت اگر مسئولیت حضانت را از دوش مرد برداری بزرگترین خدمت به مرد است برای این که می‌گوید ما بچه درست می‌کنیم می‌اندازیم برای خانم،‌ سختی‌هایش برای او، خب آن زن با 3- 4تا بچه و مطلقه، چقدر امکان ازدواج مجدد و تشکیل خانواده مجدد دارد؟ چقدر دغدغه تربیت و نگهداری از بچه‌ها را دارد؟ تمام این احکام به نفع زن است.

به تعبیر ژورنالیستی اگر بخواهیم صحبت کنیم فمینیستی‌ترین نظام حقوقی و فقهی به نظر من فقه شیعه است. فمینیستی به معنای درست کلمه. یعنی واقعاً به شأن و حقوق زن و حفاظت از زن در برابر تهدیدهای مردانه، انواع خشونت‌های اقتصادی و اجتماعی به آن توجه دارد بدون این که از فعالیت اقتصادی و اجتماعی و علمی او را محروم کند.

یکی از چیزهایی که از این ظلم نتیجه گرفته شد این مسئله بود و کسانی هم با تفکر مادی آمدند این‌طوری تعریفش کردند جنسیت را کم‌کم طبقاتی دیدند به این معنا که زن باید علیه طبقه مرد انقلاب کند. مرد چگونه زن را کنترل می‌کند؟ یکی از راه‌هایش بچه‌داری است! اگر زن بچه‌دار شد تن به بچه‌داری داد عملاً زنجیر اسارت را پذیرفته و محدود شده است و چون هدف آزادی و لذت شخصی هرچه بیشتر است بر اساس اندوجوآلیزم، فردگرایی،‌ اصالت دنیا و اصالت لذت، واقعاً مادری کردن یک شکنجه است. درست است غریزه مادری هست اما زحماتش هم هست. محدودیت‌هایی که ایجاد می‌کند هست. بعد به وظیفه مرد هم به این عنوان که تو، این زن و این فرزند تمام وجود تو هستند و تو باید برای این‌ها فداکاری کنی و حافظ امنیت این‌ها در برابر تهدیدهای اجتماعی، تهدیدهای اقتصادی، خشونت‌های خارج از خانه باشی و در واقع یک مشارکت دوطرفه است و به تعبیر قرآن مشاوره‌ای که با زن، حتی در مورد شیر دادن و از شیر گرفتن بچه، خدای متعال تصریح می‌فرماید که مشورت کنید یعنی یک نهاد دوطرفه است. بعد محیط، رابطه عشق، اعتماد، به تعبیر قرآن سَکَن، سکونت و آرامش،‌ مودّت، فداکاری، که فلسفه خانواده این‌هاست تبدیل به چیزهای دیگر بشود. آن وقت تعابیری از این قبیل که از پرده‌نشینی و روبنده زدن تا پورنوگرافی و هرزه‌گردی، همه این‌ها جلوه‌های خشونت ایدئولوژیک مردانه علیه زن است. راست هم می‌گوید چون بخشی‌اش همین‌طور بوده و بخشی‌اش همین‌طور هست. به نام مذهب و به نام غیر مذهب این اتفاقات می‌افتد که چه در قالب تشویق خانواده و اولاد، چه در مقام کنترل نسل، در هیچ کدام از این‌ها اسلام صرفاً کمیّت‌زده نیست البته در بعضی از آیات و روایات به کمیّت توجه شده است اما بلافاصله قبل از آن یا بعد از آن یک قیدی برای کمیّت آورده است. ولی آن قید معنی‌اش این نیست که خب دیگه فقط کیفیت مهم است کمیّت مهم نیست چون ما نمی‌توانیم بچه‌های خوب تربیت کنیم پس دیگر زاد و ولد نکنیم! این توصیه را نکرده است. سه – چهارتا تهدید واقعی طبیعی را مطرح می‌کند، تهدید و خطر گرسنه ماندن، خشیت املاق. آیا رزق هست؟ رزق برای بچه‌هایی که تازه به دنیا می‌آیند رزقی هست؟ خب بله رزق هست اما وقتی خدا می‌گوید رزق هست در مورد غیر بچه هم گفته رزق هست اما در عین حال یک کسانی گرسنه می‌میرند! اگر خداوند می‌فرماید برای بچه تازه متولد شده رزق هست معنی‌اش این نیست که رزق بدون قید و شرط گذاشتیم برو بردار بیاور. یا تو بچه به دنیا بیاور ما خودمان رزق او را می‌آوریم دم دهان تو و بچه‌ات می‌گذاریم! خداوند رزّاق است ولی رزّاقیت خداوند قید و شروطی دارد به آن‌ها هم توجه داده است ولی ما و شما و مسلمان نباید نتیجه بگیرد به این که چون من الآن خودم تحت فشار اقتصادی هستم اگر ازدواج کنم حتماً مشکلات دو برابر می‌شود و نمی‌توانم آن را حل کنم. بچه بیاید سه برابر می‌شود اصلاً نمی‌توانم. خداوند هم در مورد ازدواج و هم در مورد فرزند فرمود ازدواج کنید روزی‌تان زیاد می‌شود. تو می‌گویی من یک نفری مجردم نمی‌توانم خودم را اداره کنم چطوری دو نفری بشویم جمع می‌شود خداوند فرمود می‌شود. بعد می‌گوییم بچه بیاوریم یا نیاوریم؟ می‌گوید نه بچه بیاور رزق او مشکلی ندارد یعنی هیچ مانع ذاتی وجود ندارد اما معنی‌اش این نیست که شرطی هم ندارد. همه آیات قرآن و روایات را کنار هم ببینیم. رزق صحبت از امنیت اقتصادی به علاوه تدبیر است. و در کنار آن از روایات از تدبیر صحبت بشود به عنوان امنیت فرهنگی، جمعیت کم و زیاد بودنش خودش هدف نیست. هدف آن صفاتی است که در قرآن می‌آید. این هدف، غالباً با ازدیاد جمعیت اتفاق می‌افتد منتهی حواست باشد خداوند به ما می‌گوید هر انسانی که به دنیا می‌آید 1) مشمول «لقد کرّمنا بنی‌آدم» است. کرامت عام. 2) باید برای کرامت خاص او برنامه‌ریزی بکنید مسئول هستید. برای تو مسئولیت در دنیا و آخرت تعریف کرده، آن‌جا هم باید عمل کنی و بکن. ولی بعضی‌ها نگویند چون بچه‌های باکیفیت نمی‌شود سخت است پس اصلاً بچه نیاوریم! نه. می‌گوید بچه بیاور و کیفیت آن را هم باید رعایت کنی و در برابر آن مسئول هستی. رزق او را خدا می‌رساند مانع ذاتی‌ای وجود ندارد این‌ها گرسنه نخواهند ماند و نخواهند مرد.

امام هادی(ع) فرمودند خداوند ازدواج و تشکیل خانواده را می‌آورد «أوشَجَ بِهِ الأَرحامَ، وَ جَعَلَهُ رَأفَةً وَ رَحمَةً، إنَّ فى ذلِکَ لَایاتٍ لِلعالَمینَ.» خود این ایجاد نسبت‌های فامیلی و خانوادگی و به دنیا آوردن انسان‌های جدید منتهی در جهت گسترش رأفت و رحمت، نه این که خانواده درست بکنید به رحمت و رأفت آن کاری نداشته باشید تمام ستیز، تشنج،استرس، دعوا، خشونت و درگیری باشد! خب اسلام هردویش را گفته نه فقط یکی‌اش را.

این تعبیر دیگر فرمودند که «لَو لَم تَکُن فی المُناکَحَةِ و المُصاهَرَةِ آیَةٌ مُحکَمَةٌ و لا سُنَّةٌ مُتَّبَعَةٌ...،» فرمودند اگر فرض کنید هیچ آیه و حدیثی و سنتی در باب ازدواج و تولید فرزند و تولید مثل نیامده بود «لَکانَ فیما جَعَلَ اللّهُ مِن بِرِّ القَرِیبِ وَ تَقریبِ البَعیدِ، و تألیف القلوب و تَشبیکِ الحُقوقِ، وَ تَکثیرِ العَدَدِ، وَ تَوفیرِ الوَلَدِ لِنَوائِبِ الدَّهرِ وَ حَوادِثِ الاُمورِ، ما یَرغَبُ فى دونِهِ العاقِلُ اللَّبیبُ...،» می‌گوید اصلاً فرض کنید خدا و پیامبر به شما نگفته بود ازدواج کنید و فرزند بیاورید و به لوازم آن ملتزم باشید اگر یک کم عقل‌تان را به کار بیندازید «العاقِلُ اللَّبیبُ» اصلاً سکولار هم باش ولی عقلت را به کار بینداز خواهی فهمید که اتفاقاتی که بر اثر این تشکیل خانواده و عواقب آن می‌افتد اگر مدیریت الهی بشود نه مدیریت کافرانه و مشرکانه، نتیجه آن گسترش برّ و نیکی، نزدیک شدن دورها، تألیف قلب‌ها و تشبیک حقوق، یعنی شبکه شبکه شدن حقوق بشر، حقوق خانواده،‌ انواع حقوقی که بوجود می‌آید که همین حقوق رعایت آن باعث رشد و تعالی و تقرّب می‌شود همین حقوق بوجود می‌آید. تو وقتی بچه نداری حق ولد بر پدر، معنی ندارد لذا تو از این تکلیف نمی‌توانی استفاده کنی و رشد کنی. بعضی از رشدهای معنوی هست که جز با مادری به دست نمی‌آید جز با پدری به دست نمی‌آید. می‌گویند این هایی که ازدواج نمی‌کنند و بچه ندارند حتی وقتی که پیر می‌شوند هنوز یک کودکی در آن‌ها هست، آن کودک درون‌شان هنوز کودک است تا آخر کودک است. پدری و مادری زحمت دارد بعضی از گناهان شما بخشیده نخواهد شد مگر رنج بچه‌داری و مشکلات زندگی را تحمل کنیم کیفر بعضی از گناهان‌مان فقط این‌طوری پاک می‌شود. یک گناهانی هست که با مشکلات کار و اجاره خانه و نان درآوردن و بچه را ببر بیمارستان، یک گناهانی هست فقط این‌طوری پاک می‌شود با هیچ دعایی پاک نمی‌شود. خب یک کمالاتی هم در این مسائل هست. فقط چیزهای دنیوی نیست. فرمودند «وَ تَکثیرِ العَدَدِ، وَ تَوفیرِ الوَلَدِ» این‌ها هست منتهی به شرطی که در «لِنَوائِبِ الدَّهرِ» به کارتان بیاید «وَ حَوادِثِ الاُمورِ» در حوادث امور به کارتان بیاید. این «تَنَاکَحُوا تَنَاسَلُوا تَکْثُرُوا فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ.» این را داریم ولی این روایت ناقص است کامل آن را باید ببینید که فرصت نیست که آن ولد که از دنیا رفته دم در بهشت می‌ایستد... حتی این هم فقط کمیّت نیست.

روایات زیادی در این که بچه زیاد بیاورید «لااله‌الاالله»گو بیشتر بشود داریم. امام سجاد(ع) می‌فرماید: 1) اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَی، خدایا بر من منّت بگذار 1) «بِبَقَاءِ وُلْدِی...» و بِإِمْتَاعِی بِهِمْ.» بچه‌هایی به دنیا بیاید که بتوانم او را نگه دارم، سلامتش و تغذیه‌اش، امکاناتش و زندگی‌اش. «وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِی...» بتوانم او را اصلاح کنم نه این که فقط خدا به من هزارتا بچه بده! خدایا به من توفیق بده بتوانم این‌ها را اصلاح و تربیت کنم و آدم تحویل جامعه بدهم که پیامبر(ص) بتواند بگوید «أباهی به» به او مباهات و افتخار کند خجالت نکشد. طرف معتاد است، دزد و قاچاقچی هزارتا کثافتکاری می‌کند بعد بگوییم این امّت پیامبر است پیامبر به این‌‌ها افتخار کن! معتاد و قاچاقچی زیا شدند. یکی بگوید ما هرچه بچه بیاوریم معتاد و قاچاقچی زیاد می‌شود بنابراین بچه نیاوریم! این یک توطئه است. یک بخشی هم بحث استعماری است که می‌دانید طرح آمریکایی این است تمام کشورها از جمله جهان اسلام هم باید جمعیت‌شان کم بشود و هم کشورهایشان تقسیم بشود. چون اگر صدتا کشور کوچک با جمعیت کم شدند دیگر هیچ کدام‌شان نمی‌توانند جلوی ما بایستند و کار اساسی بکنند همه باید عین قطر و امارات با جمعیت‌های کم بشوند. اما از آن طرف فرمود خداوند می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» (فرقان/ 74)؛ خدایا همسران و فرزندانی به ما بده که باعث چشم‌روشنی ما بشوند. این‌جا فقط کمیّت نیست. بچه‌هایی که به دنیا می‌آورید می‌گویند فلان ساعت فلان شب نطفه بچه منعقد نشود چون بچه فلان بیماری را پیدا می‌کند. فقط به دنیا آوردن بچه نیست مراقب بیماری‌های جسمی و روحی‌اش باید حتی از موقع انعقاد نطفه باشید. فرمودند با فلان زنان اگر ازدواج کنید بچه‌تان این‌طوری می‌شود اگر با فلان مرد ازدواج کنید مرد شرابخوار، بچه‌ات این می‌شود. ا‌گر در روزهای قاعدگی آمیزش کنید این می‌شود. اگر زن، پدر یا مادر مشکلات روانی، جنون دارد بچه‌تان این مشکلات را خواهد داشت. اگر با فلان کس ازدواج کنید یا در این زمان فلان، ولدالزنا و... خب این‌ها یعنی چی؟ یعنی صرف بچه به دنیا آوردن هدف نیست ولی نکته مهمی است.

و از آن طرف، چون دوستان آیات و روایات آن طرف را زیاد شنیدند و همه می‌دانند که بچه باید زیاد آورد. چون این طرف را کمتر شنیدند این طرف را هم بگویم گرچه این آیات و روایات خلاف سیاست‌های جمعیتی الآن است ولی در عین حال، این‌ها هم خلاف نیست.

حضرت امیر(ع) فرمودند به شما بگویم «ثَلاَثٌ مِنْ أَعْظَمِ اَلْبَلاَءِ...» بزرگترین بلاها چیست؟ 1) کَثْرَةُ اَلْعَائِلَةِ؛ خانواده پرجمعیت. 2) وَ غَلَبَةُ اَلدَّیْنِ؛ بدهکار شدن. مدیون بشوی نتوانی بدهی، بدهی روی بدهی. 3) وَ دَوَامُ اَلْمَرَضِ.» بیماری‌هایی که از این دکتر به آن دکتر، از این دارو به آن دارو. خب این‌ها هم هست.

پیامبر(ص) فرمودند «استعیذوا باللَّه من الفقر و العیلة...» به خدا پناه ببرید از فقر و از عیال‌واری، از خانواده پرجمعیت که نتوانی آن را اداره کنی.

امام صادق(ع) فرمود: «قِلَّةُ الْعِیَالِ، أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ».

رسول‌الله(ص) فرمودند بچه که در بعضی از خانه‌ها بیاید جهل می‌آید، غم می‌آید، اینها مهم است. «محزنهٌ» در خانواده حزن و غم می‌آورد، مشکل می‌آورد. بخل می‌آورد. این یعنی این که تربیت بچه، نوع نگاه به بچه، می‌تواند یک نگاه دینی باشد و یک نگاه مادی باشد پس باید به هر دویش توجه کرد.

این دعا از امام رضا(ع) درباره عوارض خانواده بد «و ترک تربیت اطفاء».

امام سجاد(ع) می‌فرماید: «أمّا حقُّ وَلَدِک فَتَعلَمَ... أنَّکَ مَسئولٌ عَمّا وَلَّیتَهُ مِن حُسنِ الأدَبِ والدَّلالَهِ عَلى رَبِّهِ والمَعونَةِ لَهُ عَلى طاعَتِهِ فیکَ وفی نَفسِهِ؛» بچه بیاور اما به حقوق بچه و مسئولیت خود توجه داشته باش. در تمام مواردی که ولایت و مسئولیت آن بچه با توست تو در برابر او باید در قیامت پاسخگو باشی. یکی هم «مِن حُسنِ الأدَبِ» تربیت درست فرزندتان است. جمعیت زیاد لازم است کافی نیست.

پیامبر(ص) از بیابان رد می‌شدند تشنه بودند از کسی چیزی خواستند نداد. پیامبر(ص) فرمودند: «اَللَّهُمَّ أَکْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ...» خدایا بچه‌ها و ثروتش را زیاد کن.

یک جا هم رفتند آن طرف رفت بز خود را کشت و گوشت آن را آورد همه چی داد، پیامبر(ص) فرمودند که «اللهم الرزقه الکفاف فی المال و الولد» خدایا آن حد کفایت در ثروت و فرزند به او بده. اصحاب گفتند او که به شما نداد او را دعا کردید، این که داد شما می‌گویید در همان حد کفاف؟ فرمودند آن نفرین بود این دعاست. این‌ها هم هست.

من عرضم را با این جمله ختم کنم. هر دو دسته آیات و روایات را ببینیم، همیشه هر دویش را ببینیم، به افکار عمومی هر دویش را بگوییم، بگوییم سیاست جمعیتی اسلام چیست؟ اسلام جمعیتی می‌خواهد به کمّ و کیف هر دو توجه می‌کند. امّت بزرگ اسلامی اما به شرطی که باعث مباهات پیامبر(ص) بشود. روی پیشفرض‌ها دقت کنیم، کسانی که به مسئله خانواده و بچه‌داری نگاه مادی دارند یعنی فکر می‌کند بچه‌داری یک مصیبتی است که گیرش افتاده، این یک نگاه است با این شما باید یک جور حرف بزنید. مکتبی که می‌گوید مادری که شب‌بیدار یا پدری که شب برای بچه‌اش بیدار است که روزی بیاورد و یا بچه‌اش مریض است سروصدا می‌کند نمی‌گذارد بخوابد، پیامبر(ص) فرمود این بزرگترین عبادت نزد خداوند است. می‌فرماید اگر مادری موقع تولد فرزندش از دنیا برود شهید مرده است، شهید راه خدا مرده است. مادری که در راه خدمت به فرزند و فرزندداری و مشکلات آن، تربیت فرزند، هر مشکلی که ببیند به پای او پاداش طواف خانه خدا و چقدر نمازشب و چقدر روزه مستحبی می‌نویسند. این در واقع دارد می‌گوید نگاه توحیدی به خانواده و بچه داشته باشید اگر نگاه توحیدی شد دیگر سر فروع فقهی ما با تک تک این مکاتب مادی لازم نیست بحث کنیم. اول می‌گوییم تو نگاهت را به انسان اصلاح کن بعد بیا به تولید مثل اصلاح کن. و همه این‌ها فلسفه توحیدی خواهد داشت.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha